در مسجد دوست بوى جان پیچیده ست
سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۶ ب.ظ
در مسجد دوست بوى جان پیچیده ست
انفاس خوشش به جمکران پیچیده ست
امروز درین محفل روحانى ما....
عطر خوش صاحب الزمان پیچیده ست
ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگى حضرت معبود زدیم
این التفات ما بدوست امروزى نیست
یک عمر دم از مهدى موعود زدیم
دیشب که رقم ز امر خدا مى کردند
دلسوختگان ترا صدا مى کردند
اى کاش که کاتبان قسمت امروز
دیدار ترا قسمت ما مى کردند
من چشم به خورشید و به نورش دارم
در دل قبس از طور ظهورش دارم
صد بار اگر بمیرم و خاک شوم
باز آرزوى درک حضورش دارم
اى دلشده اى که یار مهدى باشى
یک عمر در انتظار مهدى باشى
امروز درین جمع مشو غافل ازو
شاید که تو در کنار مهدى باشى
هر چند ره طلب بسى باریک ست
و ایام فراقش چو شب تاریک ست
خوش باش که از پرتو خورشید امید
پیداست ظهور حضرتش نزدیک ست
از غیب جمال سرمدى پیدا شد آئینه
حسن ایزدى پیدا شد
از گلشن عسکرى و باغ نرگس
یک شاخه گل محمدى پیدا شد
۹۱/۰۹/۲۱